GOLHA..............گلها

ساخت وبلاگ
گر چه می‌دانم که می‌رنجی و مشکل می‌شودگر نکوبی حلقه صد جا بر در دل می‌شودهمچو فانوسش کسی باید که دارد پاس حسنزانکه لازم گشت و جایش شمع محفل می‌شودیک رهش خاص از برای جان ما بیرون فرستآن نگه کش تا به ما سد جای منزل می‌شودرخنه بند دیده امید خواهد شد مکنخاک کویت کز سرشک اشک ما گل می‌شودآنچه کردی انفعالش عذر خواهد باک نیستچشمها روزی اگر با هم مقابل می‌شوددیده را خونبار خواهد کرد از دیدار زودگر تغافل در میان زینگونه حایل می‌شوددست بر هم سودنی دارد کزو خون می‌چکددر کمین صید صیادی که غافل می‌شودعشوه‌های چشم را کان غمزه می‌خوانند و نازمن گرفتم سحر شد آخر نه باطل می‌شودگل طراوت دارد اما گو به بلبل خوش تراکاب و رنگ صبحگاهش چاشت زایل می‌شوددل اگر دیوانه شد دارالشفای صبر هستمی‌کنم یک هفته‌اش زنجیر و عاقل می‌شودعشق و سودا چیست وحشی مایهٔ بی‌حاصلیغیر ناکامی ز خودکامان چه حاصل می‌شودوحشی بافقی GOLHA..............گلها...
ما را در سایت GOLHA..............گلها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golhao بازدید : 30 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1402 ساعت: 20:46

آب را گل نکنیمدر فرودست انگار، کفتری می‌خورد آبیا که در بیشه دور، سیره‌یی پر می‌شوید.یا در آبادی، کوزه‌یی پر می‌گردد.آب را گل نکنیم:شاید این آب روان، می‌رود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی.دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب.زن زیبایی آمد لب رود،آب را گل نکنیم:روی زیبا دو برابر شده است.چه گوارا این آب!چه زلال این رود!مردم بالادست، چه صفایی دارند!چشمه‌هاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد!من ندیدم دهشان،بی‌گمان پای چپرهاشان جا پای خداست.ماهتاب آن‌جا، می‌کند روشن پهنای کلام.بی‌گمان در ده بالادست، چینه‌ها کوتاه است.مردمش می‌دانند، که شقایق چه گلی است.بی‌گمان آن‌جا آبی، آبی است.غنچه‌یی می‌شکفد، اهل ده باخبرند.چه دهی باید باشد!کوچه باغش پر موسیقی باد!مردمان سر رود، آب را می‌فهمند.گل نکردندش، ما نیزآب را گل نکنیم.سهراب سپهری GOLHA..............گلها...
ما را در سایت GOLHA..............گلها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golhao بازدید : 31 تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1402 ساعت: 20:46

با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو نداردبا لعلت آب حیوان آبی به جو ندارداز عشق من به هر سو در شهر گفتگویی استمن عاشق تو هستم این گفتگو ندارددارد متاع عفت از چار سو خریداربازار خودفروشی این چار‌سو نداردجز وصف پیش رویت در پشت سر نگویمرو کن به هر که خواهی گل پشت و رو نداردگر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیبعیب است از جوانی کاین آرزو نداردخورشید‌روی من چون رخساره برفروزدرخ برفروختن را خورشید رو نداردسوزن ز تیر مژگان وز تار زلف نخ کنهر چند رخنهٔ دل تاب رفو ندارداو صبر خواهد از من بختی که من ندارممن وصل خواهم از وی قصدی که او نداردبا شهریار بی‌دل ساقی به سرگرانی استچشمش مگر حریفان می در سبو نداردشهریار GOLHA..............گلها...
ما را در سایت GOLHA..............گلها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golhao بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1402 ساعت: 15:34